آن روزها که تو بیایی
اگر عشق و معرفت را در خود تقویت کنیم،امام را در همه چیزمی بینیم
یا مهدی ادرکنی یا مهدی ادرکنی یا مهدی ادرکنی
آن روزها که تو بیایی
نویسنده sokoot در سه شنبه 7 بهمن 1393 |

 

ای نور دیده من! ای مولا و سرور من!

ای قامت رعنای عدالت و ای عزیزترین!

اشک فراق از دیدگانم می چکد. زیرا جمعه ای دیگر رسیده است

و مرغ دلم به هوای کوی تو، هوایی شده است.

تو می آیی، با یک سبد نور، با یک سبد امید. تو می آیی،

اما نمی دانم درکدام جمعه؟

گاهی وقتها فکر می کنم آیا زنده می مانم تا ظهور پرحضورت را درک نمایم و یا اگر از این دیار

کوچ کردم،

آنگاه که تو بیایی آیا من از خاک برمی خیزم و در رکابت غلامی می کنم؟

همه می گویند غروب جمعه دلگیر است، اما نمی گویید چرا؟

جمعه هم از پی نیامدنت داغ سکوت بر لب می زند و تا جمعه ای دیگر خاموش می ماند.

اما آن جمعه که بیایی، ابرهای متراکم و تاریک را از دلها می زدایی

و چشم هایی را که حسرت زیارت آفتاب دارند را به نوازش نور و مهربانی می خوانی.

آنگاه که تو بیایی، دست های آسمان هم در پی یاری تو قنوت می کنند.

کوه ها کمر خود را برای کمک به تو محکم می کنند،

چشم های دریا برای دیدنت باز می شوند،

سروها برای بوسیدنت قدقامت می کنند،

نرگس ها دیگر روی زرد ندارند، شقایق ها دیگر داغ به سینه ندارند و کبوترها، مقیم خانه تو

می شوند.

آن روز که تو ییایی، روز است و دیگر شب نیست.

آن روز که تو بیایی، بهار است و زمستان نیست.

آن روز که تو بیایی جمعه است

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





طراحی و کدنویسی : ثامن تم
Template By : Samentheme.ir